ای توانگر
تا به کی غرق تمنای تسخیر زمان
سینه ی زمین را با قدمهای پر گناهت دشنه می زنی ؟
آسمان سیاه تو ...
آبستن از رویای غمگین شبانه کودکان
و سیراب از بد مستی دلالان زندگی ست . !!
آه ... که آسمان تو ...
چه مغرورانه فقر می بارد ، بر تن لخت زمین
و سیری شکمباره ات چه بی رحمانه میکوبد ،
تازیانه بر پیکر رنجور گرسنگی
بر حذر باش ..
نرم نرمک طفل خورشید خواهد آمد
از پس دیوار سیاهی شب
و خیزابه های دریای زندگی
رد پای تو را خواهند شست
از ساحل خشک زمین
و خورشید لبخند خواهد زد
بر فردای ... فرزند فقر . !!!
ج _ علیخانی
نظرات شما عزیزان:
شاهرخ 
ساعت16:05---18 ارديبهشت 1391