بیا تا برایت بگویم ،.....
در زیر پوست شهر چه می گذرد . !
بیا تا برایت بگویم ،.....
از دلواپسی ها ،
از دلتنگی ها ،
از دنیای پر مکر و فریب ،
از بازیگران نیمه شبهای
گنه آلود تنهایی!
از مردمان اسیر در چنگال رسوایی ،
تا شاید..
دور شوی ، از این خاک غریب .!
تا شاید..
دور شوی ، از این شهر فریب .!
تا شاید..
« با تو در ثانیه ها » ..
خودم را پیدا کنم . !!
علیخانی
بازدید امروز : 50
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 81
بازدید ماه : 208
بازدید کل : 147513
تعداد مطالب : 328
تعداد نظرات : 87
تعداد آنلاین : 1
آن گاه که تو اندیشه ای سرگردان در مه بودی من نیز اندیشه ای سرگشته در پس مه بودم. مرا جستی و ترا جستم از رغبت ما رویاها پدید آمد.. و رویا همان زمان بی آغاز و فضای بی انتهاست...