با تو در ثانیه ها
کاش دلها در چهره ها بود

زندگی پرنده مشرق زمین فلسفه و عرفان گاهی باید رفت من خودمم عصر نفرین شده


 

چه ایامی که من در پی تو
و تو در جستجوی من
رج زدیم فاصله ها را
سرگردان ، دیده بر تلاقی دلها
و دل در گرو یکی شدن ها
به انتهای زمان دوختیم
رویای خوبمان شد
ترانه ی با هم بودن
ایام گذشت و سالها نیز هم ...
و هنوز چشمان من و تو
در پشت پرچین انتظار
جاده ی زمان را در کمین است
غافل از آنکه .... !!
خط های موازی ، هیچگاه بوسه بر هم نخواهند زد .!!

ج - علیخانی

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نویسنده : جعفر علیخانی تاریخ :



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به با تو در ثانیه ها مي باشد.